در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد حسن امجدی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام جلال حسنی
محل تولد آبیک - ورس


در حال دریافت تصویر  ...
نام حبیب دانصفهانی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید علی حسینی حسین آبادی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام عباس آقایی حسین آبادی
محل تولد قزوین - حسین آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام هاشم عاملی
محل تولد بوئین زهرا - شال


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود میرزایی
محل شهادت چناره مریوان


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر آجورلو
محل شهادت شرهانی


در حال دریافت تصویر  ...
نام داود سیفی پورسگزآبادی
محل شهادت سومار


در حال دریافت تصویر  ...
نام رمضان ملاحسینی
محل شهادت میمک


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید مهدی ابراهیمی
محل شهادت شیخ محمد


در حال دریافت تصویر  ...
نام اسدالله آقا محمدی
محل شهادت نقده



یک خاطره شهید  محمد صادق انبارلویی


انبارلویی برات مفهومه؟

سید محمد عبدحسینی: لحظات قبل از عملیات بود، من با فرزند یکی از شهدا، تجهیزاتمان را کامل بستیم و داشتیم می رفتیم، در حال رفتن بودیم که انبارلویی ما راصدا کرد، او به خاطر سادات بودنم، علاقه زیادی به من داشت. گفت: عبد حسینی بیا اینجا، سپس آن فرزند شهید را هم صدا کرد. دوتایی رفتیم پیش او، گفت: یک خواهش از شما دارم. گفتم: چه خواهشی گفت: بایستید رو به قبله و دستها تونو بالا بگیرید، من یک دعایی می کنم، شما هم آمین بگوئید و هیچ سوالی هم نکنید. ما هم دوتایی رو به قبله ایستادیم و دستهایمان را بلند کردیم و منتظر شنیدن دعایش شدیم. انبارلویی گفت: یا فاطمه زهرا (س) به حرمت دست این فرزندت و این بچه ی شهید، دیگه منو خلاص کن. این دعا را که کرد ما موضوع را انداختیم به شوخی و گفتیم: ما شما را حالا حالاها نیاز داریم، تو به این زودی ها شهید نمی شوی. گفت: نه، ترا بخدا امین بگوئید، محکم هم بگوئید، دستهایتان را هم پایین نیاورید. ما هم آمین را گفتیم و راه افتادیم. حدود نیم ساعت بعد عملیات شروع شد و همه ی بچه ها وارد صحنه ی نبرد شدند، درست نیم ساعت دیگر بی سیم دوستم جاوید مهر مرا صدا کرد و گفت: امیر امیر، سید؟ گفتم: به گوشم. گفت: انبارلویی برات مفهومه؟ گفتم: آره. گفت: همین الان رفت بهشت.