در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد حسن امجدی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام جلال حسنی
محل تولد آبیک - ورس


در حال دریافت تصویر  ...
نام هاشم عاملی
محل تولد بوئین زهرا - شال


در حال دریافت تصویر  ...
نام حبیب دانصفهانی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید علی حسینی حسین آبادی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام عباس آقایی حسین آبادی
محل تولد قزوین - حسین آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود میرزایی
محل شهادت چناره مریوان


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر آجورلو
محل شهادت شرهانی


در حال دریافت تصویر  ...
نام داود سیفی پورسگزآبادی
محل شهادت سومار


در حال دریافت تصویر  ...
نام رمضان ملاحسینی
محل شهادت میمک


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید مهدی ابراهیمی
محل شهادت شیخ محمد


در حال دریافت تصویر  ...
نام اسدالله آقا محمدی
محل شهادت نقده



یک خاطره شهید  قاسم نوری


شش ماه است که منتظرم

مهدی کیامیری: ترکشی به خرج‌های «آرپی‌جی» «رضا» اصابت کرد و خرج‌ها آتش گرفت. احتمال انفجار آرپی‌جی‌ها خیلی زیاد بود. به هر مشقتی که بود، کوله را از پشتش باز کردیم؛ اما دست‌ها، پشت گردن و صورتش سوخته بود. برادر «کبیری» وقتی این صحنه را دید، به او گفت: «به عقب برو!» اما او قبول نکرد و با اصرار زیاد شروع به گریه‌کردن نمود و گفت: «من شش ماه است که منتظر چنین لحظه‌ای هستم؛ حالا بگذارم و بروم؟ ... آن وقت جواب خون شهدا را چه بدهم؟ …»  در شب سوم عملیات منتظر دستور حمله بودیم، که ناگهان چند گلوله‌ی «خمپاره» بین بچه‌ها منفجر شد. از همه آرام‌تر مش «قاسم» بود‌، که به سوی ابدیت پرواز کرد. با نگاه به جسم بی‌جانش یاد قبل از عملیات و گریه‌اش در فراق دوستان هم‌رزمش افتادم، که چگونه ملتمسانه از بچه‌ها طلب دعا می‌کرد و حالا او به آرزوی خود رسیده و دعای بچه‌ها مستجاب شده بود. در گوشه‌ای دیگر، این بار «جواد» و دیگر لاله‌های پرپر شده، دست در دست ملائک، به سوی دیار باقی می‌شتافتند. از بین بچه‌های مجروح، برادر «اکبر دمیرچی»، با اصابت هیجده ترکش به بدنش، هم‌چنان با روحیه موجب قوت قلب دیگران بود. «مرتضی افشار»، «حسین رسولی»، «مسعود جمشیدبیگی»، «حسن محمدنژاد» و «محمد بندرچی» از جمله بیست و پنج مجروح ساعت اولیه‌ی درگیری بودند، که به لطف الهی به سلامت به پشت جبهه انتقال یافتند.