در حال دریافت تصویر  ...
نام عیسی صمدیان
محل تولد قزوین - حسین آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام عیسی یوسفی
محل تولد بوئین زهرا - لیا


در حال دریافت تصویر  ...
نام نصرت الله محمودی
محل تولد الیگودرز - نراق


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر بکلری
محل تولد تهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام بهرام حیدری
محل تولد بوئین زهرا - رحمت آباد بزرگ


در حال دریافت تصویر  ...
نام بهرام علی حیدری
محل تولد تاکستان - قمیک


در حال دریافت تصویر  ...
نام اصغر عظیمیان
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام منصور علی وردیخانی
محل تولد بوئین زهرا - خیارج


در حال دریافت تصویر  ...
نام غلام علی معصومخانی
محل تولد قزوین - بکندی-دهستان قاقازان


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی بدری
محل تولد تهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام عبدالمجید ناصحی
محل تولد بوئین زهرا - عصمت آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی علی پور بشری
محل تولد تهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام رضا مقصودی
محل تولد بوئین زهرا - خوزنین


در حال دریافت تصویر  ...
نام عدنان دانیالی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی احمد گلچین راد
محل شهادت تکاب


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر نصیری
محل شهادت گیلانغرب


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید اصغر حسینی
محل شهادت دهلاویه


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی رحیمی
محل شهادت سلماس



یک خاطره شهید  عباس بابایی


پرواز انقلابی

تیمسار خلبان حبیب صادق پور: قبل از پیروزی انقلاب در پایگاه اصفهان در سمت فرمانده گردان « F-۱۴» در یک مانور هوایی به مناسبت روز ۲۴ اسفند شرکت داشت. من به عنوان فرمانده گردان هماهنگیهای لازم را انجام دادم و در روز مقرر به پرواز درآمدیم. فرمانده دسته اول من بودم و عباس هم در دسته من پرواز می کرد. باید بگویم که رژه در حضور شاه برگزار می شد. از شروع پرواز چند دقیقه ای می گذشت و ما در حال نزدیک شدن به فضای جایگاه بودیم. آرایش هواپیماها از قبل هماهنگ شده بود و چشمان حاضران و خبرنگاران در جایگاه در انتظار مانور ما بر فراز جایگاه بودند که ناگهان صدای عباس در رادیو پیچید او گفت: ـ من در وضع عادی نیستم. نمی توانم دسته را همراهی کنم. مضطربانه پرسیدم: ـ چه مشکلی پیش آمده؟ گفت: ـ سیستم هیدرولیک هواپیما از کار افتاده است. می خواهم از دسته جدا شوم و باید به برج مراقبت اعلام وضعیت اضطراری کنم. من فقط گفتم: ـ شنیدم تمام. در این لحظه عباس از دسته جدا شد. مانوری کرد و در جهت مخالف دسته های پروازی، به سمت باند رفت. آن لحظه آرایش هواپیماها در هم ریخت و باعث در هم پاشیدن مراسم شد پس از انجام پرواز به پایگاه برگشتیم. یک پرسش ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که با توجه به اینکه سیستم هیدرولیک در جنگنده «F-۱۴» دوبله است، چرا عباس از سیستم دوم استفاده نکرده است. فرمانده پایگاه مرا تحت فشار قرار داد که درباره اعلام «وضع اضطراری» عباس اظهار نظر کنم. من پاسخ دادم که وقتی هواپیما در هوا دچار اشکال یا نقص فنی می شود، در آن لحظه تصمیم گیرنده خلبان است؛ بنابراین او باید تصمیم بگیرد که فرود بیاید یا به پرواز خود ادامه دهد. البته این نظر برای خودم قابل قبول نبود؛ ولی با توجه به علاقه ای که عباس داشتم و تا حدودی از هدف او آگاه بودم بر روی این موضوع سرپوش گذاشتم. حال اینکه او می توانست با استفاده از سیستم دوم به راحتی پرواز را تا پایان ادامه دهد. سپس به طور کتبی و رسماً به مسئولین اعلام کردم که تصمیم بابایی مبنی بر فرود، در آن لحظه کاملاً منطقی بوده و سرپیچی از فرمان محسوب نمی شود. چند روز بعد، هنگام خروج از اتاق عملیات، عباس را دیدم. او در حالی که به من ادای احترام می کرد، نگاهش به نگاه من دوخته شده بود. هیچ نگفت؛ ولی در عمق چشمانش خواندم که می گفت: «متشکرم.» بعدها حدسم به یقین تبدیل شد و دانستم که عباس در آن روز نمی خواست رژه انجام شود و در حقیقت عمل او در آن روز یک حرکت انقلابی و پروازش یک پرواز انقلابی بود.