در حال دریافت تصویر  ...
نام سعید ساوه
نام پدر محمد مهدی
نام مادر اشرف
محل شهادت فاو

بیوگرافی
ساوه، سعید: شانزدهم آذر ۱۳۴۹، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش محمدمهدی، راننده بود و مادرش اشرف نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.

محل تولد تهران تاریخ تولد ۱۳۴۹/۰۹/۱۶
محل شهادت فاو تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۰۲/۱۰
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت فاو
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم راهنمائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، سعید ساوه: این مکتوب را عاشقی می نویسد که دمی به وصالش نمانده است. آری! عاشقان کربلای ما این گونه اند که با حماسه و جانبازی به وصال معشوق خویش می رسند. اینان از سرورشان حسین(ع) درس عشق و عاشقی می گیرند و همانند مولای شان، عاشقانه به معراج عشق می روند. آری! این عاشقان، کُشتگان معشوقند و دَمی آرام نمی گیرند تا به وصال یار خویش برسند. شهادت می دهم؛ هیچ مکتبی جز مکتب اسلام، انسان را به سرمنزل سعادت و نیک بختی نمی رساند و من هم -برای اطاعت از فرامین همین مکتب- پا به صحنه کارزار نهادم تا با دشمنان دینم مبارزه کنم و در این راه -که فی سبیل الله می باشد- پیروز یا شهید شوم. آری! هدف من پیروزی و برترین آرزوهایم، زیارت مرقد امام حسین(ع) و شهادت است. خدایا! در این چند صباحی که از عمرم می گذرد، تو خود می دانی که گناه بسیار کرده ام و اکنون خجل و شرمنده، رو بسوی تو کرده ام و امیدم به لطف و کَرَم توست که تو بسی مهربان و رئوف هستی. خدایا! با فضل خود با ما رفتار کن؛ نه با عدل خود، که ما بنده ضعیف توییم و طاقت عدل تو را نداریم. خدایا! از تو می خواهم مرگم در راه تو باشد و برای تو شهید شوم؛ که این بهترین مرگ هاست. خدایا! کمکم کُن تا هنگام شهادت در گروه با ایمان ها بمیرم؛ نه از آنان که در آن دنیا نامه اعمال شان را به دست چپ شان می دهی و نه از آن روسیاهانی که نامه اعمال شان را از پُشت سر می گیرند. خدایا! کمکم کُن؛ من از عظمت روز جزا می ترسم! پدر عزیزم! می دانم برایم بسیار زحمت کشیدی و با رنج فراوان و زحمت بی اندازه، آسایش را برای مان فراهم کردی و هر چه توانستی برای سعادت ما انجام دادی؛ ولی من در حق شما کوتاهی کردم و حتی ذره ای از کارهای تان را هم نتوانستم جبران کنم. از شما می خواهم این فرزند کوچک و حقیرت را ببخشی و از کوتاهی ام -که در حق شما کردم- درگذری. از شهادت من هرگز ناراحت مباش واندوه به دل راه مده که هر انسانی روزی از این دنیای فانی رَخت بر می بندد و بسوی تنها معبود خویش و بسوی جهان جاوید می رود، که این وعده حق خداست و من که امروز برایم بهشت نقد حاصل می شود، وعده فرداهای زاهد را چرا باور کنم؟ مادر عزیز و فداکارم! اگر خداوند -تبارک و تعالی- شهادت را -که آرزوی قلبی من است- نصیبم کرد، ناراحت و نگران مباش؛ زیرا تنها شما نیستی که جگر گوشه ات را در راه خدا دادی. به مادرانی نگاه کن که فرزندان خود را از دست داده اند و از شهادت آن ها بسی خوشحالند؛ تو نیز به خود ببال که چنین فرزندی تحویل جامعه اسلامی دادی. البته این سخنانی که می گویم شما به من آموختی و استادم شمایی و همان طور که می دانی اگر شهادت من مورد قبول خداوند واقع شود، همه شما را شفاعت خواهم کرد. به شما برادران عزیزم نیز وصیت می کنم: پرچم خونین اسلام را برداشته و برای جهاد با دشمنان اسلام و جهاد با نفس و اطاعت و پیروی از ولایت فقیه، دین خود را حمایت کنید و کافران را نابود سازید. شما ای خواهران بزرگوارم! مانند زینب (س) باشید و با حجاب تان، ندای اسلام راستین را به گوش جهانیان برسانید و در آینده با تربیت فرزندان خود، از اسلام و قرآن دفاع کنید. از خانواده عزیز و گرامی ام می خواهم راه مرا ادامه دهند و از کمک به انقلاب کوتاهی نکنند. زیاد و زیاد عبادت کنید. رزمندگان را دعا کنید و برای اسلام دعا کنید. نماز شب را حتماً همگی بخوانید؛ زیرا سعادت و اجر دنیوی و اُخروی دارد. در صورت قبول شهادتم، شما را شفاعت می کنم. ما از خاک به دنیا آمده ایم و به خاک خواهیم رفت و عمر انسان هم عاقبت به پایان می رسد؛ لکن چه بهتر برای آخرت تلاش کنیم و در راه خدا به شهادت برسیم. این دنیا امتحانی است برای آخرت؛ اگر در این امتحان قبول شدی، به بهشت خواهی رفت و اگر به دستورات و گفته های الهی، سستی و بی اعتنایی ورزیدی، همانا آتش دوزخ در انتظار توست. به شما امت مسلمان و همیشه در صحنه ایران توصیه می کنم: تا آخرین قطره خون که در بدن دارید، از دین و انقلاب و این رهبر حمایت کنید و از نثار مال و جان خویش دریغ نورزید. مگر شما مردم نیستید که می گویید: ای کاش می توانستیم امام حسین(ع) را در آن زمان یاری کنیم و ای کاش در التزام رکاب آن حضرت، به شهادت می رسیدیم؟ پس این گوی و این میدان! صحنه کربلا تکرار شده و سید کربلای ایران نیاز به کمک دارد و باید او را یاری و با نثار خون خویش نهال اسلام را آبیاری کنید و همان کاری را که امام حسین(ع) و یارانش در کربلا انجام دادند و اسلام را زنده نگه داشتند و این شریعت الهی را به ما رساندند، انجام دهید و به گفته های امام گوش فرا داده، یکایک آن ها را عمل کنید. به کسی بدهکار نیستم و از کسی هم طلب ندارم. روزه و نماز قضا هم ندارم؛ فقط شما زحمت کشیده، هزار ریال صدقه از طرف من بدهید. در ناراحتی ها صبر کنید که خداوند صابرین را دوست دارد. -ان شاء الله- دیدار ما در بهشت جاویدان. نماز شب فراموش نشود.۱ (۱۳۸۵۹۴۱) سعید ساوه ۱/۲/۶۵