در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی کریمی
نام پدر قدیر
نام مادر سکینه
محل شهادت اروندرود

بیوگرافی
کریمی، مهدی: سوم آبان ۱۳۴۷، در روستای قمیک از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش قدیر، کشاورز بود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد تاکستان - قمیک تاریخ تولد ۱۳۴۷/۰۸/۰۳
محل شهادت اروندرود تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۱/۲۴
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت آبادان
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۰ تعداد دختر ۰
تحصیلات پنجم ابتدائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - تاکستان - قمیک


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
وصایا
شهید، مهدی کریمی: پدر و مادرم و امت شهیدپرور! بدانید که -آزادانه و آگاهانه- تنها هدفم در تمام ایام ناامیدی ها، عاشقانه گام نهادن در راه خدا بود و خواهد بود و بدانید که من به خاطر رضای خدا از تمامی لذت های مادی چشم پوشیدم. مادرم! درود بر تو و دیگر مادرهای رزمندگان، که چنین فرزندانی را در دامان خود تربیت کردند. امیدوارم برادرانم را همچون علی اکبر و قاسم پرورش دهی و امیدوارم خواهرم را نیز زینب وار تربیت کنی. خواهرم! قبل از هر چیز بدان که استعمار بیشتر از سیاهی چادر تو می ترسد، تا سرخی خون من؛ پس حجابت را حفظ کن و مرید زینب(س) باش. ای برادران دانش آموزم! اتحاد شما تیری است شتابان که از درون اسلحه ی رزمندگان بر قلب سپاه کفر رها می شود. امیدوارم اگر کسی از من آزار و اذیتی دیده است، به بزرگی خودش ببخشد؛ چون جان ناقابل من در راه انقلاب و دستاوردهای انقلاب ارزشی ندارد و ای کاش صدها جان داشتم و در راه خدا، قرآن و کشور اسلامی ام می دادم. مادرم! اگر از مرگ من ناراحت شدی، حضرت زینب(س) را در صحرای کربلا به یاد آور، که چه حالی داشت؛ پس، از مرگ سرخ من ناراحت نباش. پدر جان! خواهشی که از شما دارم این است که قبرم را در کنار قبور شهدای دِه قرار دهید و موقع دفنم شیرینی و آجیل پخش کنید و شاد باشید و افتخار کنید که هدیه ای –ناقابل- به پیشگاه خداوند جهان آفرین تقدیم نمودید. پدر جان! من سه آرزو در دل داشتم: اوّل این که پیروزی نهایی مان را بر کفر جهانی می دیدم. دومین آرزویم این بود که محاسن شهیدان امام حسین وارمان را می بوسیدم. سومین آرزویم هم این بود که به کربلا می رسیدیم و قبر شش گوشه ی آقا امام حسین(ع) را در آغوش می گرفتم.۱ (۱۶۲۴۵۳۸) مهدی کریمی ۱۲/۱۱/۱۳۶۴