در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین قلی محمدی
محل تولد قزوین - ده دوشاب-بخش رودبار الموت


در حال دریافت تصویر  ...
نام ایمان علی پرهیزکاری
محل تولد قزوین - وشته-بخش رودبار الموت


در حال دریافت تصویر  ...
نام مصطفی جانی
محل تولد قزوین - قزقلعه


در حال دریافت تصویر  ...
نام داود شالی
محل تولد تهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام جواد طاهرخانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام تقی طاهرخانی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی جوادی اینانلو
محل تولد قزوین - بادامک


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد تقی قربانی
محل تولد قزوین - سنجانک


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر قلعه قوند
محل تولد تاکستان - نهاوند


در حال دریافت تصویر  ...
نام نعمت الله اسمعیلی
محل تولد تاکستان - جهان آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام شاهین مکانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام گل محمد جهان بخشی
محل تولد بوئین زهرا - خوزنین


در حال دریافت تصویر  ...
نام نصرت الله حاجی آبادی
محل تولد قزوین - ابراهیم آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام ابوالفضل علم بیگی
محل تولد تاکستان - نرجه


در حال دریافت تصویر  ...
نام محسن الهیاری
محل تولد تاکستان - خورهشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد قموشی رامندی
محل شهادت جزیره مجنون


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهراج عاشوری
محل شهادت حاج عمران


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین محمدی
محل شهادت ماووت


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید حسین میرنورالهی
محل شهادت فاو


در حال دریافت تصویر  ...
نام روح الله عبداللهی اوانکی
محل شهادت بردسپیان سردشت



یک خاطره شهید  عشقعلی قنبری


ترکش، یک پای عشقعلی را قطع کرد

امید اصغری عشقعلی قنبری: سال ۱۳۶۶ آخرین باری که به جبهه رفته بودیم، عشقعلی چهره ای نگران داشت و رفتار او با همیشه متفاوت بود. عملیات آغاز شده بود و ما باید با ماشین کمپرسی جهت انجام وظیفه به خط اعزام می شدیم، قبل از حرکت، عشقعلی گفت: لاستیک ماشین را عوض کنیم تا در بین راه با مشکل روبرو نشویم. من به او گفتم بگذار پس از بازگشت از عملیات، لاستیک را عوض کنیم ولی او خطاب به من گفت: شاید از این مأموریت باز نگشتیم. من هم پذیرفتم و پس از عوض کردن لاستیک ماشین، با بار ماسه به محل عملیات حرکت کردیم. وقتی که مشغول تخلیه بار شدیم، دستگیره ماشین خراب شد. عشقعلی از ماشین پیاده شده تا دستگیره را تعمیر کند، پس از انجام کار، به محض اینکه می خواست پایش را بالا بگذارد و سوار کامیون شود، خمپاره ای در کنار او به زمین نشست و ترکش آن یک پای عشقعلی را قطع کرد. صحنه صحنه ی عجیبی بود، دشمن به سمت منطقه ای که ما در آن بودیم شلیک می کرد، همه جا را آتش و دود فرا گرفته بود، به طوری که هیچکس جرأت جلو رفتن و کمک به دیگران را نداشت. اما با هر زحمتی که بود بعد از دقایقی خود را به او رساندم تا به بیمارستان منتقلش کنم، ولی متأسفانه به دلیل خون زیادی که از وی رفته بود در راه بیمارستان دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.