در حال دریافت تصویر  ...
نام حمید رضا قاسمی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد علی فرهمندعمندی
محل تولد قزوین - عمند


در حال دریافت تصویر  ...
نام عباس محمودخانی
محل تولد بوئین زهرا - نصرت آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام یدالله ذوالقدر
محل تولد تاکستان - خورهشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام احمد کاشی
محل تولد بوئین زهرا - تفک


در حال دریافت تصویر  ...
نام محسن زرگر
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر سلیمی توپ قرا
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام اباصلت مصطفایی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام تقی حیدری امین آبادی
محل شهادت شرهانی



یک خاطره شهید  عباس بابایی


نباید روزه بگیرم

اقدس بابایی: در سال ۱۳۵۳ همراه همسرم (آقای سعیدنیا)، که از کارکنان نیروی هوایی است، در منازل سازمانی پایگاه دزفول زندگی می کردیم. حدود دو سال می شد که عباس از آمریکا برگشته بود و به منظور گذراندن دوره تکمیلی خلبانی هواپیمای « F-۵» به پایگاه دزفول منتقل شده بود. در آن زمان او هنوز ازدواج نکرده و بیشتر وقتها در کنار ما بود. به یاد دارم روزی از روزهای ماه مبارک رمضان بود و طبق معمول عباس صبح قبل از رفتن به محل کار به خانه ما آمد. چهره‌اش را غم و اندوه پوشانده بود و ناراحت به نظر می رسید. وقتی دلیل آن را جویا شدم. با افسردگی گفت: ـ نمی دانم چه کار کنم؟ به من دستور داده اند که امروز را روزه نگیرم. با شگفتی پرسیدم: ـ برای چه؟ عباس ادامه داد: ـ یکی از ژنرالهای آمریکایی به پایگاه آمده و قرار گذاشته است تا امروز ناهار را در باشگاه و با خلبانان بخورد؛ به همین خاطر فرمانده پایگاه به خلبانان دستور داده تا امروز را روزه نگیرند. او را دلداری دادم و گفتم: ـ عباس جان! خدا بزرگ است. شاید تا ظهر تصمیمشان عوض شد. او در حالی که افسرده و غمگین خانه را ترک می کرد، رو به من کرد و گفت: ـ خدا کند همانطور که تو می گویی بشود. ساعت سه بعدازظهر بود که عباس به منزل ما آمد. او خیلی خوشحال به نظر می رسید. با دیدن من گفت: ـ آباجی هنوز روزه هستم. من شگفت زده از او خواستم تا قضیه را برایم تعریف کند. عباس کمی به فکر فرو رفت و در حالی که از پنجره به دور دست می نگریست، آهی کشید و گفت: ـ آباجی! ژنرالی که قرار بود ناهار را با خلبانان بخورد، قبل از ظهر، به هنگام پرواز با کایت در سدّ دز سقوط کرد و کشته شد