در حال دریافت تصویر  ...
نام بیت الله رحیمی
محل تولد خدابنده - خان تیمور


در حال دریافت تصویر  ...
نام امیر عسگری
محل شهادت خرمشهر


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی حمیدی زاده
محل شهادت شلمچه


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید علی اکبر سید رضایی
محل شهادت فاو


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اصغر مافی فرد
محل شهادت حاج عمران



یک خاطره شهید  محمد علی ظاهری


پیراهن عاشورایی!

مادر شهید: چند ماه قبل از شهادت پسرم، همراه با دخترم در تشییع پیکر چند تن از شهدا شرکت کرده بودیم، که متوجه شدم در میان رزمندگان و خانواده‌ی شهدا زمزمه‌ی شهادت پسرم «محمد» شنیده می‌شود. نگران شدم و موضوع را پیگیری کردم؛ ولی بچه‌های سپاه در پاسخ به سؤال من، صریح گفتند: «محمد» شهید نشده است.» چند روزی گذشت. یکی از روزها پسرم را که مجروح شده بود، با ماشین «سپاه پاسداران»، به منزل آورده و تحویل ما دادند. مجروحیتش شدید بود؛ ولی نیامده، در پی اعزام مجدد به جبهه بود. هر چه من و پدرش اصرار کردیم که مدتی را صبر کن تا حالت خوب شود و بعد به جبهه برو، قبول نکرد. به «سپاه» زنگ زدیم و خواهش کردیم که او را نبرند؛ اما خودش اصلاً آرام و قراری نداشت و خلاصه رفت؛ آن هم با آمبولانس سپاه پاسداران، که در حال عزیمت به مناطق جنگی بود. هنگام رفتن، بلوز نویی را که برایش خریده بودم، دادم بپوشد. بعد از رفتنش به اطاقش رفتم و دیدم بلوز را نپوشیده و همان پیراهن مورد علاقه‌اش را ـ که همیشه روزهای عاشورای حسینی به تن می‌کرد و روی آن سینه و زنجیر می‌زد ـ پوشیده است.  چندی نگذشت. پیکر مطهر «محمد» را با همان آمبولانسی که به جبهه رفته بود، باز گرداندند؛ در حالی که پیراهن عاشورایی‌اش رنگ خون گرفته بود.